آیا به آسمان نمینگرند که ما آن را چگونه بر افراشتیم (قرآن)

آیا به آسمان نمینگرند که ما آن را چگونه بر افراشتیم (قرآن)
نیروی گرانش در سیاهچاله ها بحدی قویست که همه چیز را بدرون خود میکشد حتی نور هم در دام این نیرو می افتد و نمیتواند از آن بگریزد

بریدن فیزیکی دست دزد حکم خدا نیست


بریدن فیزیکی دست دزد حکم خدا نیست

بسیاری از ما انسانها که معتقد به خداوند و احکام او هستیم حرف خدارا نه از کتاب های او بلکه بر اساس تفکرات و ایده هایی که از خودمان ساخته ایم و یا از کتاب های دیگران و تفکرات دیگر انسان ها پیروی میکنیم که در این حالت احکام خداوند و فرامین او دگرگون میگردد یکی از مسائل و احکام مهمی که در کتاب های حدیث موجود است و به گونه ای غیر از آنچیزی است که در کتاب خدا هست بریدن دست دزد می باشد در قرآن کریم برای اینکه دست دزد از کجا باید بریده شود چیزی گفته نشده است اما کسانی که معتقد به بریدن دست دزد هستند بر اساس احادیث فقه و مذهبی که به آن اعتقاد دارند و وابسته ی به احکام آن قشر یا مذهب میباشند پیروان هر گروه بسته به نوع مذهبی که دارند حکمی متفاوت و مختلفی نسبت به مذاهب دیگر دارند بعضی میگویند دست دزد را باید از انگشتان برید و برای خود و پیروانشان دلایلی دارند که هیچکدام از این دلایل ازآیات قرآن نیست و در قرآن موجود نمیباشد برخی میگویند دست دزد را باید از مچ برید اینان هم مانند گروه قبل بسته به مذهبشان دلایل خود را برای پیروانشان دارند که هیچ یک از این دلایل در قرآن وجود ندارد بعضی دیگر میگویند دست دزد را باید از آرنج قطع کرد اینان هم بسته به نوع تفکراتشان که از مذهب آنها ریشه میگیرد دلایل خود را اعلام میکنند که باز هم هیچ یک از اینها در قرآن نیست برخی دیگر بسته به مذهبی که به آن معتقداند میگویند که دست دزد باید از کتف بریده شود و دلایل خودشان را دارند در حالی که هیچکدام از اینها در قرآن نیست در سوره 5 آیه 38 می فرماید که دست زن دزد و مرد دزد را قطع کنید



وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ
فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [المائدة : 38]
 دست مرد دزد و زن دزد را،از دزدی ببرید (دستانشان را از دزدی ببرید و از دزدی بازشان دارید و اجازه دزدی به آنها ندهید و مانع دزدی آنها شوید) بخاطر كيفر عملى كه انجام داده‏اند درس عبرتی از خدا میگردند(بعنوان دزد معرفی میشوند که دیگر نتوانند دزدی کنند) و خداوند توانا و حكيم است. (38) 5
 برای فهم بهتر این آیه باید ببینیم که واژه ید یعنی دست و قطع یعنی بریدن به چه معنا و مفهومی در قرآن به کار برده شده آما قبل از آن باید بدانیم که خدا حتی برای شستن دست در وضو میگویددست را تا کجا بشوییم . حال سوال اینست خدایی که برای گرفتن وضو به ما دستور میدهد که دستان خود را تا کجا بشوئیم چگونه ممکن است برای قطع کردن دست دزد نگوید که از کجا باید قطع کنیم تا اینهمه اختلاف در رای بوجود نیاید سوره مائده آیه6/5


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ
فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ ................................ [المائدة : 6]5اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چون به [عزم] نماز برخيزيد صورت و دستهايتان راتا آرنج بشوييد و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد.........6 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه به نماز مى‏ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل ( برآمدگى پشت پا) مسح كنيد..............6
همانگونه که میبیند خدا جهت گرفتن وضو و شستن دستها به مومنان میگوید دستان خود را تا آرنج بشوئید چگونه ممکن است برای قطع دست دزد نگوید که دست دزد را از کجا باید قطع کرد و این مطلب به وضوح بیانگر آنست که قطع دست دزد مورد نظر خداوند نبوده و خداوند هرگز در قرآن نگفته دست دزد را از کجا باید قطع کرد اما دیدگاه و تفکرات مذاهب غیر از انست که در قرآن آمده در سوره یوسف آیه




فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً
وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّيناً وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ
وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَـذَا بَشَراً إِنْ هَـذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ [يوسف : 31]
 هنگامى كه (همسر عزيز) از فكر آنها باخبر شد، به سراغشان فرستاد  و براى آنها پشتى متكايي فراهم ساخت;
و به دست هر كدام، چاقويى  داد و در اين موقع (به يوسف) گفت: وارد مجلس آنان شو هنگامى كه چشمشان به او افتاد، او را بسيار بزرگ شمردند و (بي توجه) دستهاى خود راقطع کردند و گفتند: منزه است خدا اين بشر نيست اين يك فرشته بزرگوار است (31)

پس چون [همسر عزيز] از مكرشان اطلاع يافت نزد آنان [كسى] فرستاد و محفلى برايشان آماده ساخت و به هر يك از آنان [ميوه و] كاردى داد و [به يوسف] گفت بر آنان درآى پس چون [زنان] او را ديدند وى را بس شگرف يافتند و [از شدت هيجان] دستهاى خود را قطع کردند و گفتند منزه است‏خدا اين بشر نيست اين جز فرشته‏اى بزرگوار نيست 31


می فرماید زنان مصر در حالی که در دست هر کدام از آنها چاقویی بود با دیدن یوسف دست خود را قطع نمودند قرآن دقیقآ کلمه
قطع را در این آیه بکار میبرد فقطعن ایدیهن سوال اینجاست که زنان مصر چگونه دست خود را قطع نموده اند و یا بریده اند اگر این بریدن فیزیکی است آیا این زنان بخشی از دست خود را از بدنشان جدا نمودند یا نه ؟ و اگر اینگونه است دستشان را از کجا بریدند؟ و یا در آیه دیگر در همین سوره یوسف آیه 50/12 وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ [يوسف : 50] پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد!» ولى هنگامى كه فرستاده او نزد وى ( يوسف) آمد گفت: به سوى صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى كه دستهاى خود را قطع کردند
چه بود؟ كه خداى من به نيرنگ آنها آگاه است.» (50)


یوسف نیز به فرستاده پادشاه دقیقآ
میگوید چه بر سر آن زنان آمد که دست خود را قطع نمودند
هر انسان عاقلی حتی کسانی که پیروی مذاهب مختلف در دین اسلام هستند اگر از آنها پرسیده شوند آیا این زنان دست خود را قطع کردند مثلآ دست خود را از انگشت یا از مچ یا از آرنج یا از کتف بریده اند بطوریکه دست آنها از بدنشان جدا شده باشد آنها جواب میدهند که نه اینگونه نبوده اما اگر واژه قطع به معنی بریدن و جدا کردن دست از بدن میباشد چگونه است که در اینجا پیروان مذاهب باور به جدا کردن و قطع دست زنان در سوره یوسف ندارند 
حال اگر ما بخواهيم با توجه به آیات قرآن کلمه ی قطع دست را بر دزد حکم کنیم بر اساس قرآن باید بگوییم که باید دست دزد را همانگونه که زنان مصر با دیدن یوسف دستشان را قطع کردند قطع کرد زیرا  قرآن به ما نمی گوید که دست دزد از کجا باید قطع شود .

حکم سارق چیست ؟ آیا حکم سارق در قرآن هست؟
بله حکم خدا بازداشت سارق و بازداشتن از سرقت است در قرآن
با توجه به آیات پنجاه و هشتم تا آیه هشتادو یکم سوره یوسف که قسمتی از داستان یوسف وبرادرانش را بازگو میکند میخوانیم که برادران یوسف وقتی برای گرفتن آذوقه به مصر نزد یوسف می آیند او را نمی شناسند اما یوسف آنها را می شناسد و آذوقه هایشان را بطور کامل بهّ آنها می دهد و از آنها می خواهد که دفعه ی بعد که برای گرفتن آذوقه به مصر می آیند برادر دیگر خود را که بسیار عزیز پدر و البته عزیز یوسف است را همراه خود بیاورند و آنها با مجادله ای که با پدرشان یعقوب می کننداو را که یکی از پیامبران خداست متقاعد می کنند که برادر شان را که یوسف از آنها خواسته همراه با خود ببرند اما اتفاقی که برایشان رخ میدهد بسیار عجیب است و جواب کیفر سارق است در قرآن سربازان یوسف هنگام بستن بارها پیمانه پادشاهی را که با آن آذوقه را تقسیم می کردند در بار برادرش می گذارند و رو به برادران آمده فریاد میزنند که ای اهل کاروان شما سارق هستید آنها که غافلگیر شده اند میگویند ما برای فساد نیامده ایم  سربازان می گویند کیفر دزد چیست اگر معلوم شود شما دروغ گفته باشید برادران که از تعالیم پدرشان یعقوب آموخته اند می گویند کیفر کسی که دزدی کرده باشد و پیمانه دزدیده شده در بارش پیدا شود او دزد است و کیفرش خودش است که بازداشت میشود با توجه به اینکه یعقوب و یوسف هر دو از انبیاء الهی هستند و هردو حکم و قانون خدا را میدانند و آن را اجرا میکنند یوسف هم قبول می کند و شروع به جستجو می کند اول از بار برادران جستجو را شروع کرده و سپس پیمانه را از بار برادرش بیرون می آورد و او را بازداشت میکند اما به او می گوید که نگران نباش من برادر تو یوسف هستم ولی به برادران چیزی نمی گوید ظرافت این داستان که با دقت در آن به دست می آید دراین است که یوسف و پدرش پیامبر هستند و برادران حکم سارق را از پدرشان یعقوب آموخته اند و یوسف هم حکم آنها را قبول میکند و می پذیرد که سارق باید بازداشت شود با توجه به اینکه در میان پیامبران فرقی نیست و آنها حکم خدا را می گویند وقوانین خدا که بنام سنت خدا در قرآن آمده لایتغیر هستند نتیجه میگیریم که حکم سارق بازداشت و بازداشتن از سرقت است به آیات زیر دقت کنید
قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [البقرة : 136]
بگویید به خدا ایمان آوردیم و به آنچه نازل شد بسوی ما و آنچه نازل شد بسوی ابراهیم و اسمعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و آنچه که به موسی و عیسی  داده شد و آنچه به پیامبران از جانب پروردگارشان داده شد هیچ فرقی بین هیچکدام از آنها نیست و ما بر این باور هستیم 136
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ [البقرة : 285]
رسول باور دارد به آنچه بسوی او از پروردگارش فرستاده شد و مومنان همگی باور کردند خدا را و ملائکه ی اورا و کتابهای او را و رسولانش را بین هیچیک از رسولانش فرقی نیست و گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم بخششی از تو پروردگار ما و بسوی توست برگشتن 285

قُلْ آمَنَّا بِاللّه وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [آل عمران : 84]
بگو ايمان آورديم به خدا و آنچه نازل شد بر ما و آنچه نازل شد بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و آنچه داده شد به موسي و عيسي و پيامبران از جانب پروردگارشان هيچ فرقي بين هيچيك از آنان نيست و ما برآن(دیدگاه) مسلمانان هستيم .84 
سنت یعنی قوانین خدا همان قوانینی که بر رسولان پیشین فرستاده شده و در آن تغییر و تحولی نیست
 سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً [الإسراء : 77]
اين سنت (ما در مورد) پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم; و هرگز براى سنت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت! (77)
........................... فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً [فاطر : 43]
آيا آنها چيزى جز سنت پيشينيان و (عذابهاى دردناك آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براى سنت خدا تبديل نخواهى يافت، و هرگز براى سنت الهى تغييرى نمی ‏يابى! (43)
فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ [غافر : 85]
اما هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند، ايمانشان براى آنها سودى نداشت!اين سنت خداوند است كه همواره در ميان بندگانش اجرا شده، و آنجا كافران زيانكار شدند! (85)

در آیات دیگری نیزدر قرآن کریم کلمه قطع به معنی غیر از بریدن و قطع کردن بکار برده شده است که به بررسی آنها می پردازم سوره اعراف 160/7

بخشی از آیات قرآن که در آن قطع غیر از بریدن است

وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَماً مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ [الأعراف : 168]7 و آنها را در زمين بصورت گروه‏هايى، پراكنده ساختيم; گروهى از آنها صالح، و گروهى ناصالحند. و آنها را با نيكی‏ها و بدی‏ها آزموديم، شايد بازگردند! (168)


وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً أُمَماً وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ [الأعراف : 160]7ما آنها را به دوازده گروه -كه هر يك شاخه‏اى (از دودمان اسرائيل) بود - تقسيم كرديم. و هنگامى كه قوم موسى (در بيابان) از او تقاضاى آب كردند، به او وحى فرستاديم كه: «عصاى خود را بر سنگ بزن!» ناگهان دوازده چشمه از آن بيرون جست; آنچنان كه هر گروه، چشمه و آبشخور خود را می ‏شناخت. و ابر را بر سر آنها سايبان ساختيم; و بر آنها «من‏» و «سلوى‏» فرستاديم; (و به آنان گفتيم:) از روزيهاى پاكيزه‏اى كه به شما داده ‏ايم، بخوريد! (و شكر خدا را بجا آوريد! آنها نافرمانى و ستم كردند; ولى) به ما ستم نكردند، لكن به خودشان ستم می ‏نمودند. (160)


فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ [الأنعام : 45]6و (به اين ترتيب،) دنباله (زندگى) جمعيتى كه ستم كرده بودند، قطع شد. و ستايش مخصوص خداوند، پروردگار جهانيان است. (45)


...............لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ [الأنعام : 94]6 .................پيوندهاى شما بريده شده است; و تمام آنچه را تكيه‏ گاه خود تصور می‏كرديد، از شما دور و گم شده ‏اند! (94)


وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ [الرعد : 25]13آنها كه عهد الهى را پس از محكم كردن می شكنند، و پيوندهايى را كه خدا دستور به برقرارى آن داده قطع می ‏كنند، و در روى زمين فساد می ‏نمايند، لعنت براى آنهاست; و بدى (و مجازات) سراى آخرت! (25)


وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ [الأنبياء : 93]21 (گروهى از پيروان ناآگاه آنها) كار خود را به تفرقه در ميان خود كشاندند; (ولى سرانجام) همگى بسوى ما بازمی ‏گردند! (93)


أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ [العنكبوت : 29]28 آيا شما به سراغ مردان می ‏رويد و راه را قطع می كنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام می ‏دهيد؟! «اما پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند:» اگر راست مى‏ گويى عذاب الهى را براى ما بياور! (29)






در تمام آیات فوق و بسیاری دیگر از این دست آیات قطع به معنای غیر بریدن است






حال به کلمه ید در قرآن توجه کنید


روزی در مکانی با عده ای از اعراب اهل تسنن این بحث را در میان گذاشتم ودیدگاهم را به آنها گفتم که چگونه فکر میکنم و بر اساس آموزه های قران باور به قطع کردن و بریدن دست دزد ندارم و از آنها پرسیدم به نظر شما دست دزد از کجا باید بریده شود ومحدوده ید کجاست یکی از آنها به دیگران گفت که این شخص فارسی زبان است و معنای کلمات عربی را به خوبی نمیفهمد نگذارید که این فرد شما را گمراه کند زبان مادری ما زبان عربی است مادران ما به ما گفته اند که محدوده ید کجاست اگر این آدم نمیفهمد ما میفهمیم که محدوده ید ( دست ) کجاست به او گفتم من قبول دارم که زبان شما عربی است و مادران شما به شما گفته اند که محدوده ید کجاست اما آیا میتوانی به من بگویی محدوده ید ( دست ) در این آیه....... یدالله فوق ایدیهم.......... [الفتح : 10]10/ 48 دست خدا بالاى دست آنهاست ...........10 کجاست ؟ به او گفتم با توجه به آنچه مادر شما به شما یاد داده میتوانی بگویی محدوده دست خدا کجاست و اگر مادران شما به شما آموخته اند که محدوده دست کجاست پس چرا این همه اختلاف در بریدن دست دزد در مذاهب گوناگون وجود دارد که یکی معتقد به بریدن انگشتان است و آن را دست میداند و یکی معتقد به برید مچ است و آن را دست میداند و یکی معتقد به بریدن از آرنج است و آن را دست میداند و دیگری معتقد به بریدن از کتف است و آن را دست میداند آما این در حالیست که در قرآن هیچ اشاره ای به آن نمیشود که دست را از کجا باید برید در فرهنگ فارسی هم گاهی این مسئله پیش می آید که گفته میشود پای فلانی را ببر و نگذار در این خانه بیاید یا پای فلان کس را ببر نگذار در این مغازه بیاید مقصوداز این جمله و کلمه ی بریدن این نیست که کسی با تبر پای کس دیکر را ببرد منظور این است که از آمدن آن فرد به خانه یا مغازه مورد نظر ممانعت کند یعنی اجازه ندهد که آن فرد داخل خانه یا مغازه شود مقصود از بریدن دست سارق همین است که به سارق اجازه داده نشود که دست به سرقت بزند و از اینکار او با افشای چهره سارق و معرفی او به دیگران و افشای چهره او که دیگر این توانایی را نداشته باشد که بار دیگر از دیگران سرقت کند او را تنبیه کنند و وقتی همه او را بشناسند دیگر این اجازه را نمی دهند که او دست به سرقت بزند امابریدن دست شیوه انبیاءپیشین هم نبوده در داستان یوسف وقتی برادران یوسف را به دزدی متهم میکنند که پیمانه ملک را دزدیده اند کسی که متهم به دزدی شده بازداشت میشود و بحثی از بریدن دست نیست 70/ 12 (یوسف 70 الی 81) فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ [يوسف : 70] فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاءَ اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ [يوسف : 76] و هنگامى كه (مامور يوسف) بارهاى آنها را بست، ظرف آبخورى پادشاه را در بار برادرش گذاشت; سپس كسى صدا زد; «اى اهل قافله، شما دزد هستيد!» (70) در اين هنگام، (يوسف)قبل از بار برادرش، به كاوش بارهاى آنها پرداخت; سپس آن را از بار برادرش بيرون آورد; اين گونه راه چاره را به يوسف ياد داديم! او هرگز نمى‏ توانست برادرش را مطابق آيين پادشاه (مصر) بگيرد، مگر آنكه خدا بخواهد! درجات هر كس را بخواهيم بالا مى ‏بريم; و برتر از هر صاحب علمى، عالمى است! (76)


دقت در آیات فوق نشان میدهد که حکم سارق باز داشت است یعنی بازداشتن از سرقت چنانکه یوسف برادرش را بازداشت کرد


بخشی از آیات قران که در آن کلمه ید غیر از معنی دست آمده


....................قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [آل عمران : 73]3............... بگو [اين] تفضل به دست‏ خداست آن را به هر كس كه بخواهد مى ‏دهد و خداوند گشايشگر داناست 73


وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ............... [المائدة : 64]5 و يهود گفتند دست‏ خدا بسته است دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند از رحمت‏ خدا دور شوند بلكه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مى ‏بخشد.........64


لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ [الحديد : 29] تا اهل كتاب بدانند كه به هيچ وجه فزون‏بخشى خدا در [حيطه] قدرت آنان نيست و فضل [و عنايت تنها] در دست‏ خداست به هر كس بخواهد آن را عطا مى ‏كند و خدا داراى كرم بسيار است 29






وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ............ [الأعراف : 57]7 و اوست كه بادها را پيشاپيش [باران] رحمتش مژده‏ رسان مى ‏فرستد.........57


يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [الحجرات : 1]49 اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد در برابر خدا و پيامبرش [در هيچ كارى] پيشى مجوييد و از خدا پروا بداريد كه خدا شنواى داناست 1


نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ [آل عمران : 3] اين كتاب را در حالى كه مؤيد آنچه [از كتابهاى آسمانى] پيش از خود می ‏باشد به حق [و به تدريج] بر تو نازل كرد و تورات و انجيل را 3


وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيّاً [مريم : 64]19 و [ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى ‏شويم آنچه پيش روى ما و آنچه پشت‏سر ما و آنچه ميان اين دو است [همه] به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است 64


وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ [الصف : 6]61 و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت اى فرزندان اسرائيل من فرستاده خدا به سوى شما هستم تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى ‏كنم و به فرستاده‏ اى كه پس از من مى‏ آيد و نام او احمد است بشارتگرم پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد گفتند اين سحرى آشكار است 6


اینها بخش کوچکی از آیات هستند که در آنها ید غیر از معنی دست آمده


اما جالب است در سوره مسد از بریده شدن دو دست ابو لهب صحبت میکند تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ [المسد : 1]111 و کلمه یدا بمعنی دو دست است سوال اینست که چرا قران در مورد ابو لهب میگوید تبت یعنی بریده باد دو دست اما در مورد سارق به دو دست اشاره نمیکند






اما واژه نکال در قرآن به معنی درس عبرت آمده و معرفی کردن به بدی در مورد فرعون که ادعای خدایی میکرد می فرماید


فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى [النازعات : 25]79 إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّمَن يَخْشَى [النازعات : 26] و گرفت او راخدا درس عبرتی برای آینده گان و پیشینیان 25 /79 و ا در اين عبرتى است براى كسى كه (از خدا) بترسد! (26)


و همینطور در باره اصحاب سبت که از حدود خدا تجاوز کردند میفرماید


فَجَعَلْنَاهَا نَكَالاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ [البقرة : 66]2ما اين كيفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم. (66)


پس با توجه به آیات فوق و بحث موضوعی قرآن معنی آیه چنین است


وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [المائدة : 38] 5 دست مرد دزد و زن دزد را،از دزدی ببرید (دستانشان را از دزدی ببرید و از دزدی بازشان دارید و اجازه دزدی به آنها ندهید و مانع دزدی آنها شوید) بخاطر كيفر عملى كه انجام داده‏اند درس عبرتی از خدا میگردند(بعنوان دزد معرفی میشوند که دیگر نتوانند دزدی کنند) و خداوند توانا و حكيم است. (38)
 

بنده خدا         9/3/1379
 وقتی مقاله ی فوق را در فیسبوک به اشتراک گذاشتم سوالاتی مطرح شد که ما حصل آن را می نویسم
بسیار خرسند میشوم که با عزیزانی که در قرآن تفکر میکنند در زمینه ی قطع بخصوص قطع دست و پای محارب در مایده ۳۳ گفتگو کنیم برادران دانیال ایمان و مهدی الله هادی ابتدا ترجمه ی خودم و یکی از مترجمین را میگذارم و بسیار مایلم نظر دوستان دیگر در باره ی خلاف در این آیه را بدانم به باور من خلاف به معنی مخالف و خلافی که ما در فارسی داریم نیست و به معنی پشت و آینده ی محارب است که باید قطع شود و در این آیه نیز بریدن فیزیکی بر خلاف باورهای غلط نیاکان ما نیست إنما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الأرض فسادا أن يقتلوا أو يصلبوا أو تقطع أيديهم و أرجلهم من خلاف أو ينفوا من الأرض ذلك لهم خزي في الدنيا و لهم في الآخرة عذاب عظيم ﴿۳۳
سزاى کسانى که با[دوستداران ] خدا و پیامبر او مى جنگند و در زمین به فساد مى کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. (۳۳  )
این هم ترجمه ی حقیر ،،،،،،،،،،، إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴿٣٣﴾
مطمئناً كسانی كه با خدا و رسولش می جنگند و در زمين به فساد کردن تلاش میکنند جزای آنها آنست كه كشته شوند يا بردار شوند يا دستها و پاهايشان از پشت قطع شود يا از زمین تبعيدشان كنيد آن برايشان خاری در دنياست ودر آخرت برای آنها عذابی بزرگ است ﴿
۳۳
برای فهم این مطلب توجه شما را به آیه ی دیگری از قرآن جلب میکنم
وَ لْيَخْشَ اَلَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعٰافاً خٰافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اَللّٰهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً ﴿۹
و آنان که اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر[آیندهء] آنان بیم دارند، باید[از ستم بر یتیمان مردم نیز] بترسند. پس باید از خدا پروا دارند و سخنى [بجا و] درست گویند. (۹)
دوستان توجه کنید که برای اینکه شبه ای نباشد من فقط ترجمه ی آن مترجم را مینویسم
ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمٰانِهِمْ وَ عَنْ شَمٰائِلِهِمْ وَ لاٰ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شٰاكِرِينَ ﴿۱۷
«
آن گاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى تازم، و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت.» (۱۷)
خلاف به معنی تخلف و عدول از قانون است اما به معنی پشت سر و آینه هم هست برادر به معنی مخالف هم هست
فَجَعَلْنَاهَا نَكَالاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ [البقرة : 66]
فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ [آل عمران : 170]
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ [الأنفال : 57]
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ [الرعد : 11]
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ [الرعد : 11]
فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِداً لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَاناً سُوًى [طه : 58]
وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْماً عِندَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ [الحج : 47]
يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ [الحج : 76]
Fazel Ahmadi
Fazel Ahmadi چرا از دوستان عرب کمک نمی گیرید؟ ولی ترتیب جمله کشته شوند و یا به دار آویخته شوند ویا دست و پای مخالفشان قطع و یا از سرزمینشان تبعید شوند بنظر صحیح تر است./
Karim Eslami
Karim Eslami من از شما که فارسی بلدی میپرسم بریدن یعنی چی وقتی جواب دادی به این سوال جواب بده من با شما در یک کارگاه شریک هستیم و شما دوستی را به کارگاه میاوری که مناسب کارمان نیست من میگویم فاضل جان پای این آدم را از اینجا ببر اجازه نده اینجا بیاد شما آیا فکر میکنی برای بریدن نیاز به تبر داری که پای آن دوست را ببری ؟ ایا حقیقنتآ اصلآ این فکر به مغزت خطور میکند ؟
Karim Eslami
Karim Eslami فاضل جان عربها هم به همین اندازه که شما فارسی بلدی عربی بلد هستند

۹ نظر:

ناشناس گفت...

ماله کشی خوبی بود کاش همه مثل شما میتوانستند ماله بکشند و احکام بیابانی و خشن اسلام را بپیچانند و نرم کنند بلکه مردمانی که در کشورهای اسلامی میزیند از شر این قانونهای مزخرف رها شوند.

امیرحسین شجاعی گفت...

دوست عزیز بنده خدا واقعآ گل کاشتی از نظرات شما در این وبلاگ بسیار بهرهمند شدم لطفآ راجه به روح هم بنویس عزیز تا استفاده کنم

بهروزی گفت...

بسیار زیبا بود و لذت بردم اولین بار است که میبینم فردی با قرآن احکام مذهبی را تبیین میکندو اینچنین مسلط به آیات قرآن اجتهاد میکند درود بر شما و سپاسگذارم

ناشناس گفت...

بسیار ممنونم از توضیحات دقیقتون

ناشناس گفت...

می گم برای سنگسار هم یک ماله کشی باحال با کمک ایه های غرعان درست کنید دیگه

karim eslami گفت...

دوست عزیز چنانچه آیه ای از قرآن در مورد تایید سنگسار دارید لطفآ بنویسید در غیر اینصورت به مطلب حکم سنگسار زنا کار در قرآن نیامده رجوع کنید http://quranmoslems.blogspot.com/2010/01/blog-post_860.html

ناشناس گفت...

مرسی....واسه من همیشه سوال بود....

karim eslami گفت...

امير حسين شجاعي سلام مطلبي تحت عنوان روح و نس و ماهيت آنها چيست و چگونه است را در همين وبلاگ گذاشته ام ميتوانيد استفاده كنيد http://quranmoslems.blogspot.com/2010/01/blog-post.html

ناشناس گفت...

خدا خیرت بدهد که جهل من را در این باره از بین بردی!